آویساآویسا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره

آویسا عزیز مامان و بابا

باغ وحش

  مامانی دیروز با خاله اینا و عمه اینا رفتیم باغ وحش. دو قلوهای عمه هم بودن. تو باغ وحش فقط فیل و طوطی و گوزن برات جلب توجه می کرد. طوطیها چون بالا و پایین می رفتن و صدا می کردن فیلا چون خیلی بزرگ و نزدیک به ادما بودن و گوزنا چون لباست سبز بود تو رو با غذاشون اشتباه گرفته بودن و دورت جمع شدن تا بخورنت ...
16 مرداد 1393

نشستن

دختر مامانی سه روزه که چند دقیقه ای بدون کمک می شینی و انگار خوشتم میاد بشینی. دیگه داری خانوم می شی
28 تير 1393

واکسن شش ماهگی

مامانی امروز رفتیم واکسن 6 ماهگیتم زدیم اولش مثل همیشه خوشحال و خندون از دد رفتن بودی و با خیال راحت رو تخت واکسیناسیون دراز کشیدی و می خندیدی بعد موقع واکسن زدن اولیش یکمی گریه کردی و دومی و کمتر. اما از اونجاییکه خیلی خانومی ایندفعه همینکه از رودی تخت بلندت کردم ساکت شدی و انگار نه انگار. امیدوارم تب هم نکنی جیگر مامان . مامانی صبح که بلند می شی اولین کلمه که می گی دد ست تا شب تکرارش می کنی. دیشب ساعت دو چشمات بسته بود تود خواب و بیداری می گفتی دد عاشق بیرون رفتنی ...
8 تير 1393

دومین دندون

مامانی امروز دومین دندون خوشگلت هم رویت شد. مبارکت باشه. دیگه دخترم خوش اخلاق شد تا انشالله دندون بعدی مامانی جدیدا سینه خیز بصورت دایره ای میری از 4 ماهگی دنده عقب می رفتی حالا دور پلیسی هم اضافش شد اما به سمت جلو کم میری. راستی بابایی امروز کشف کرد بوف در لغت نامه شما چه معنی می ده یعنی بریم ماشین سوار شیم. ...
4 تير 1393

پارک جوانمردان

مامانی دیشب با خاله ها و مامان بزرگینا رفتیم پارک جوانمردان. دخترم با اینکه دندون دومت داره درمیاد و بداخلاق شدی اما دیروز دختر خوبی بودی و فقط خیلی دوست نداشتی بغلت کنن ترجیح می دادی رو زمین بخوابی  و از مناظر لذت ببری آخه درختارو خیلی دوست داری.
4 تير 1393