دست دادن و دد
مامانی نازم باباجون بهت دست دادن رو یاد داده. دستش رو میاره جلو بهت می گه سلام دست بده دخترم بعد دست کوچولوت رو که هنوز خیلی خوب کنترلش رو نداری میاری جلو میذاری تو دست باباجون. یه کار دیگه هم می کنی. هرروز عصر عادت کردی گریه کنی برای دد رفتن باباجون می برتت جلود در می خوای در رو باز کنی بعد من که شروع به آماده شدن می کنم تا ببرمت بیرون از بغل بابا می خوای خودت پرت کنی بغل من. تازه میدونی برای بیرون رفتن مامان باید مانتو و روسری بپوشه دیروز بابایی لباس خونه تنش بود و من آماده بودم بابایی جلو در می گفت بیا بریم دد هرکار می کرد بغلش نمی رفتی و خودت می چسبوندی به من. شیطون فهمیده بودی با من می خوای بری بیرون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی